دختری باردار در یک داروخانه دچار خونریزی شده و به بیمارستان منتقل میشود. مامایی با اصالت روسی به نام آنا موفق میشود فرزند او را به دنیا بیاورد اما مادر بچه میمیرد. آنا دفترچه خاطرات مادر او را که به زبان روسی است، نزد خود نگه میدارد که شاید ردی از خانوادهٔ نوزاد پیدا کند. آنا با کمک خانواده آنرا ترجمه میکند و متوجه میشود که مادر بچه به نحوی با صاحب یک رستوران در لندن به اسم سیمون ارتباط دارد. او با وجود مخالفت مادر و داییاش نزد سیمون میرود اما سیمون در واقع رئیس یک باند تبهکار روسی در شهر لندن است که رستوران نیز پوششی بر فعالیتهای اوست…
دیدگاهی ثبت نشده!!!