در دسامبر ۱۹۲۹، «نیک کاراوی»، کهنه سرباز جنگ جهانی اول که تحت معالجه در یک بیمارستان روانی است؛ برای دکترش از «جی گَتسبی»، امیدوارترین مردی که تا به حال در زندگی ملاقات کردهاست، میگوید. دکتر به نیک پیشنهاد میکند، افکارش را که اکنون بیانش برای او سخت شدهاست؛ را بنویسد و با مرور خاطرات آرامش بگیرد. نیک شروع به نوشتن خاطراتش میکند.
دیدگاهی ثبت نشده!!!